
کراوات سوزن دوزی سلطان
میآید و موی مرا به سوی دگر میخواباند… متأسفم از آن نگاه، از آن زبان ساکتِ سرخِ مؤدب، و این دریست که باد به هم نمیزند، همیشه باز میکند… در روزهای پایانی سال ۴۰۳، لطف عزیزی که طرح سلطان را پیشخرید کرده بودند و بعدها رنگهای دیگر آن هم تولید و به کشورهای مختلف ارسال شد، همیشه با انرژی و صدای زیباشان به تیم ما روح تازهای بخشیدند. اینبار هم با تصویرشان، کراوات سلطان، امیدی که در صدایشان جاری است و ابراز همدردیشان در این روزها، خواستم به احترام لطفشان این لحظه را ثبت کنم. و یادآوری کنم: این در همیشه باز میشود. سعی میکنم دوباره با هنر با شما حرف بزنم، چرا که هنر تنها زبانی است که میتوان خیلی راحت با همه ارتباط برقرار کرد… در این مدت خیلیها بهم لطف داشتند، و هر بار بیشتر از خدا بابت شما شکرگزارم. دوستها همیشه کنار آدم نیستند، اما گاهی فرسنگها دورتر، نوری از امید میشوند که مسیر را روشنتر و سختیها را هموارتر میکند.